رادین جونرادین جون، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

رادین عشق مامان وبابا

نازنین پسرم همین که تو را دارم بهترین هدیه ی, خدارو دارم

رادین وعید غدیر

این دوتا  عکست مربوط به لباس پوشیدنت قبل از رفتن به مهمونی عید غدیر میشه پشت مبل جایگاه جدیدشماست این هم سبد عید غدیرمون شما و سبد این هم بادکنک های اهدایی از سید محمد که داخل ساختمون مامان جونی هستن وهمیشه به ما لطف دارن دست گلت دردنکنه آقا سید این هم مبل نوردی شما حالا خوبه ماما جون این مبل هاش و برای مهمون نزاشته برای بازی شماست والا باباجونی بنده ی خدا باید ازدست شما یه دست مبل می خریدبرای مامان جونی بالاخره موفق شدی پسر نازم ...
28 مهر 1393

رادین و هم چنان عروسی

واما عکسااااااااااااااااااااااااااااااااا از چشمان اشکبارت معلومه که بهونه میگرفتی اون هم چه بهونه ای برم پیش بابام که برم بیرون سالن بازی کنم انشالله عروسی خودت داماد کوچولو سر سفره ی عقد ببینمت 2 تا عشق در کنار هم عاشقتونم ...
28 مهر 1393

پاییز 93 وکلی عروسی

آخرین پست 24 شهریور 93 واااااااااااااااااااااااااااااااااای سلام عسلم عشقم عمرم نفسم کلا بگم دنیای من با یه تاخیر یک ماه اومدم توی کلبه ی قشنگت این یک ماهی که گذشت کلی خاطره قشنگ داشتیم 3 تا عروسی پشت سرهم بعد از اون عید قربان و عید غدیر که خیییییییییییییییلی خوش گذشت بعد از اخرین پستم باز گشایی مدارس بودکه روز اول مهر زمانیکه تلویزیون و نگاه می کردم با اون آهنگ باز آمد بوی ماه مدرسه بوی بازی های راه مدرسه وای که چه قدر دلم می گرفت و همش می گفتم کاش هنوز بچه بودم و کاش من هم امروز کلاس اولی بودم چه قدر زود گذشت و قشنگ گذشت  حیف خلاصه بعد از اون مهمون داشتیم از کرج و دیگه از 7 مهر به بعد عروسی ها شروع شد همشو...
28 مهر 1393
1